جدول جو
جدول جو

معنی حرف خشک - جستجوی لغت در جدول جو

حرف خشک(حَ فِ خُ)
حرف سرد. (مجموعۀ مترادفات ص 209). سخن از روی بی علاقگی و بر طبق فرمول و مقررات
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زر خشک
تصویر زر خشک
طلای خالص، زر خالص، زر طلی، زر رکنی، شش سری، ابریز، زر بی غشّ، زر طلی، زر جعفری، زر طلا، زر ده دهی، زر شش سری، زر سرخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرفه خشک
تصویر سرفه خشک
در پزشکی سرفه ای که هنگام کاهش ترشحات مخاطی دستگاه تنفسی ایجاد می شود
فرهنگ فارسی عمید
(حَ فِ خَ)
به اصطلاح علم جفر، حرف ظلمانی. در مقابل حرف حق و حرف نورانی. رجوع به حرف نورانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ فِ خُ)
گیاه خشک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ رِ / زَرْ رِ خُ)
طلای خالص بی غل و غش را گویند. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). زر خالص و بی بار. (ناظم الاطباء). زر خالص. (فرهنگ رشیدی) (غیاث اللغات). در سراج نوشته که خشک بمعنی تنها آمده یعنی زری که در آن غش نباشد. (غیاث اللغات). کنایه از زر خالص. (انجمن آرا). زر خالص و مجرد. (شرفنامۀ منیری) :
برون از طبقهای پر زر خشک
به صندوق عنبر به خروار مشک.
نظامی (اقبالنامه بنقل از شرفنامۀ منیری).
از شتر بارهای پر زر خشک
و از گرانمایه های گوهر و مشک.
نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 61)
لغت نامه دهخدا
(گَ رِ خُ)
نوعی از جرب است. جرب یابس. خصف. رجوع به جرب شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترو خشک
تصویر ترو خشک
نمدار و بی نم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علف خشک
تصویر علف خشک
کاه
فرهنگ لغت هوشیار
فضول، سخن چین
فرهنگ گویش مازندرانی